خاطرات مسافرت
امیر حسینم روز 19 اردیبهشت ساعت 12.30 به مشهد مقدس رسیدیم و بابایی زود یه ماشین دربستی
گرفت تا ما رو به هتلمون برسونه و بعد اینکه به هتل رسیدیم اول از همه مامان بزرگت زود تو رو حموم کرد
که خستگی راه از تنت بیرون بره و تمیز بشی . و لباس های مهمونیت رو بپوشی چون تو مهمون
کوچولوی امام رضا بودی و می خواستی برای اولین بار به پابوسش بری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی